روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

انتهای پیام



منبع

سپس من از مختار اسفندیاری، مدیرکل عشایر استان اصفهان می‌خواهم مهم‌ترین مشکلات عشایر استان را شرح دهد. او توضیح می‌دهد: «بعضی فکر می‌کنند استان اصفهان عشایر ندارد، درحالی‌که جنوب آن قشقایی‌ها و غرب آن نیز بختیاری‌ها حضور دارند. بانوان عشایر یا مردان آن که به تولید صنایع‌دستی مشغول هستند در زمینه فروش تولیداتشان با مشکل مواجه هستند. ما هم در حال تلاش هستیم تا با همراهی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری استان اصفهان کمک کنیم که صنایع‌دستی، بازارپسند شوند چون باید به‌روز باشند؛ حتی نه‌فقط بازار داخلی بلکه بازار خارجی هم باید آن را بپسندد تا به فروش برسد. حیف است این زحمات زنان و مردان عشایر بازار نداشته باشد. حق است که وزارت میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری و سازمان عشایر ایران تلاش کنند تا صنایع‌دستی به فروش برسد و درآمدی برای عشایر باشد؛ ضمن اینکه امیدواریم برای بیمه این هنرمندان نیز کاری شود.در مورد مکان برای فروش نیز فعلاً نمایشگاه‌ها استفاده می‌شود یا معدود کار صادرات انجام می‌شود ولی در مورد فروش به تلاش و همت مسئولان نیاز جدی داریم.»

او ادامه می‌دهد: «بافته‌های داریِ ما می‌توانند نقش مهمی در اقتصاد مقاومتی و ارزش‌افزودۀ اقتصادی داشته باشند، درواقع ما اینجا، هم ساحت فرهنگ، هم ساحت اقتصاد، هم ساحت سیاست و هم ساحت اجتماع را داریم چون نقش‌آفرینی خانواده و نقش‌آفرینی زنان در این عرصه مهم است. امروز پرورنده جهانی گلیمِ بافته عشایر تکمیل می‌شود، قبلاً ثبت ملی شده و ما اولین گام را برای ثبت جهانی این دست آفریده‌ها برخواهیم داشت.»

سویی دیگر دخترکی برای وزیر شعر می‌خوانَد و وزیر احنست می‌گوید؛ سپس پیرمردی که او را گودرز هوشمند اینانلو از طایفه قشقایی معرفی کردند به وزیر می‌گوید: «شما بافته‌هایی را می‌بینید در تنها قبیله قشقایی که رنگ‌های نیلی را خودش تولید می‌کند و چیزی را از شهر نمی‌خرند و فقط پشم گوسفندان خود را مصرف می‌کنند. بیشتر چیزهایی که می‌بافند برای اندوخته و سرمایه خودشان است و آن‌ها را برای روز مبادا نگه می‌دارند.» در این لحظه یکی از همراهان وزیر حرف آقا گودرز را قطع می‌کند اما او می‌گوید «بگذار حرفم را بزنم» و وزیر همچنان به حرف‌های او گوش می‌کند. آقا گودرز ادامه می‌دهد: «آن‌ها نقش‌های سنتی را کار می‌کنند و از نقش‌های وارداتی به‌شدت پرهیزدارند؛ اما هیچ‌کدام از این عشایر با این بافته‌های زیبا بیمه قالیبافی ندارند و تسهیلات قالیبافی نمی‌گیرند. شهرستان بیمه قالیبافی ندارد اما استان هم‌جوار ما یعنی چهارمحال و بختیاری دارد! اغلب این مردم به آن استان می‌روند تا خود را بیمه می‌کنند درحالی‌که بیمه باید اینجا ارائه شود. مجلس، تصویب و دولت به اجرا گذاشته اما در این شهرستان خبری از بیمه نیست. خواسته ما بیمه و تسهیلات قالیبافی است.»

بازهم در پی وزیر می روم که دارد به یکی از بانوان هنرمند عشایر می‌گوید: «طرحت فوق العاده است، باریک‌االله به سلیقه.» بانوی دیگر به او می‌گوید «دوست دارم هنرم شناخته شود، گچمه کار کردم که منحصر بفرد است و خود ابتکار کردم.» و وزیر به آفرین می‌گوید: «یکی از یکی قشنگ تر است، باعث افتخار ما هستید.» و به دیگری نیز: «خیلی ممنون، خیلی کارتون کار خوبیه، ان‌شاالله موفق باشید.»

چاپار، مرکز پرورش اسب دره شوری در منطقه وردشت مملو از جمعیت عشایری است که برای استقبال از وزیر آمده‌اند و وزیر ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه به این منطقه می‌رسد. بانویی می‌گوید: «به شهر وردشت، میراث‌دار بافته‌های عشایر ایل قشقایی خوش‌آمدید» و وزیر تشکر می‌کند. سپس کودکان عشایر قشقایی با لباس زیبای این ایل مقابل او جمع می‌شوند و شعرخوانی می‌کنند و وزیر تشکر کرده و نام آن‌ها را می‌پرسد. جمیعت آن‌قدر زیاد است که وزیر نگران می‌شود و با اشاره به یکی از کودکان می‌گوید: «این زیر دست‌وپا نمونه!» و مسیر را ادامه می‌دهد.

ضرغامی اشاره کرد: «باهمکاری‌هایی که در حوزه صادرات انجام‌شده مسئله پیمان‌سپاری ارزی برای همیشه از حوزه صنایع‌دستی منتفی شده و این اقدام مهم دولت قابل‌تحسین است و انشاالله زمینه‌های صادراتِ سهل‌تر را فراهم می‌کنیم. وقتی صادرات، سهل‌تر شده و رونق تولید ایجاد شود بسیاری از مسائل ازجمله بیمه حل می‌شود و خودِ صاحب‌کارها بهترین بیمه‌ها را انجام می‌دهند و یک پایداری ارزشمندی د راین حوزه ایجاد می‌شود؛ ولی تا آن موقع ما موظف هستیم که از مشوق‌های خود استفاده کنیم تا انشالله این صنایع‌دستی روزبه‌روز پا بگیرد. امروز بسیاری از رشته‌هایی که دیده شد بازسازی مجدد بود یعنی بعضی از این رشته‌ها ازیادرفته بود و مجدداً با تلاشی که معاونت محترم صنایع‌دستی وزارتخانه و به‌خصوص در استان انجام دادند دوباره به صحنه آمده‌اند که باید آن‌ها باید حفظ کنیم چراکه هویت و فرهنگ ما است.»

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

سویی دیگر کشک و قارا ارائه‌شده و طرز تهیه آن برای وزیر توضیح داده می‌شود. وزیر می‌گوید: «ان‌شاالله اینجا را استرلیزه کرده‌اید.» قدری می‌خورَد و می‌گوید: «خیلی خوب است.»

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

ضرغامی گفت: «الحمدالله امروز در سمیرم طایفه‌های بزرگ و هنرمندی حضور دارند. ایل بزرگ عشایر قشقایی که افتخار ملت ایران هستند سلحشور و حماسه‌آفرین هستند، شهید دادند، ایل بزرگ قشقایی افتخار ایران و شناسنامه ایران‌اند و ما تا وقتی این بزرگان را داریم هیچ‌کس و هیچ بیگانه‌ای در هیچ کجای دنیا نمی‌تواند کوچک‌ترین قصد طمعی به این کشور داشته باشد. آقای رئیس‌جمهور از من خواستند سلام گرمشان را خدمت این مردم شریف برسانم و از آن‌ها تشکر کنم. ان‌شاالله تلاش می‌کنیم مشکلاتی که برای تولید عرضه و فروش وجود دارد حل شود. ما باید حداقل وظیفه‌مان را در این حوزه انجام دهیم تا ان‌شاءالله عزیزان به دلگرمی هرچه بیشتر وظیفه‌شان را انجام دهند. ما باید بتوانیم در حد قابل‌قبول مشکلات آن‌ها را مرتفع کنیم تا شرمنده عزیزانمان، شرمنده هنرمندانمان و شرمنده فعالان صنایع‌دستی نباشیم که با عشق و علاقه و کمترین امکانات کارهای بزرگ انجام می‌دهند.»

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

آن‌طور که مشخص است مریم محمدی، کارشناس صنایع‌دستی شهرستان سمیرم و استان اصفهان با هنرمندان عشایر ارتباط نزدیکی دارد و وزیر را همراهی می‌کند و هرجایی که لازم است توضیحی به گفته‌های هنرمندان عشایر اضافه می‌کند. این بار من از او می‌خواهم توضیح دهد که مهم‌ترین نیاز هنرمندان بافته‌های داری در سمیرم چیست؟ و او پاسخ می‌دهد: «منطقه وردشت دارای ۵۴ روستا و تیره‌های مختلف عشایری است که بر اساس مدت‌زمان حضور وزیر در اینجا هنرمندانی از طایفه‌های مختلف ایل قشقایی را جمع کردیم تا انواع تکنیک‌های بافت، ساختار زندگی عشایر، محصولاتشان و روند تولید یک گلیم و جاجیم و سایر بافته‌های داری را عرضه کنیم.»

سپس یک بانوی هنرمند عشایر به مریم جلالی می‌گوید: «عزیزی» و پاسخ می‌گیرد که دست‌بوسیم» و بانوی عشایر مجدداً پاسخ می‌دهد که «نور چشمی» و بازهم پاسخ معاون صنایع‌دستی و هنرهای سنتی کشور را می‌شنود که «بمونید برامون» و سپس بانویی دیگر معاون را فرامی‌خواند به دیدن هنرش… دخترکی روی یکی از دست بافته‌های این بانو نشسته است و معاون صنایع‌دستی و هنرهای سنتی کشور با لبخند به این کودک به می‌گوید: «این‌ها را تو بافتی یا فقط روش نشستی؟» و دختر می‌خندد و دوباره می‌شنود که مریم جلالی به او می‌گوید: «تو باید کمک کنی به مامان و مامان‌بزرگ تا هنرتون جهان بشه و بسته‌بندی خوشگلی داشته بشه و امضای قشنگ داشته باشه.» و مادر می‌گوید: «ان‌شاءالله»

وزیر میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری تأکید کرد: «عشایر واقعاً بهترین الگو برای خودکفایی و برای مدیریت داشته‌ها هستند،، آن‌ها از همه‌چیز استفاده می‌کنند و هیچ‌چیزِ دورریختنی ندارند؛ یعنی شما اگر بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح می‌کنید، اگر بحث خودکفایی را مطرح می‌کنید، همه این‌ها در زندگی عشایر و صنایع‌دستی وجود دارد و از همه‌چیز استفاده می‌کنند و هیچ‌چیزی دور ریخته نمی‌شود. زندگی عشایر زندگی تقسیم‌کار است و هرکسی یک کاری انجام می‌دهد، کسی بیکار نیست و هیچ وسیله‌ای بیکار نمی‌ماند و از کمترین ابزارشان بالاترین استفاده‌ها را می‌کنند و این‌یک عظمتی به لحاظ کار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است.»

دوباره معاون صنایع‌دستی و هنرهای سنتی کشور را می‌یابم، درحال گفت‌وگو با مدیرکل عشایر استان اصفهان است و می‌گوید: «ما ان‌شاءالله با اداره روستایی و عشایر برای تلفیق بیمه هنرمندان با اداره کل صحبت‌هایی ردیم که بتوانیم رده‌بندی‌های مختلفی برای روستاییان و عشایر و همین‌طور بیمه تکمیلی آن‌ها داشته باشیم چون بیمه روستایی و عشایر برای آن‌ها خیلی جذابیت ندارد و بیمه هنرمندان هم هزینه بالایی دارد؛ اما اگر این دو کنارهم جمع شود می‌تواند یک مطلوبیتی ایجاد کند. چون صنایع‌دستی اصلاً برخاسته از روستاها است و نمی‌تواند از روستا جدا باشد. ما روز جهانی صنایع‌دستی را اینجا انتخاب کردیم چون ریشۀ صنایع‌دستی در زندگی عشایر است.»

وزیر میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری با بیان اینکه فرهنگ ملموس ما بر فرهنگ ناملموس بناشده که این حوزه نیز یک مقام برجسته‌ای در حوزه میراث فرهنگی ما دارد که به آن افتخار می‌کنیم، ادامه داد: «هنرمندان صنایع‌دستی قاعدتاً مشکلاتی دارند؛ من دیروز با آقای رئیس‌جمهور درباره نشست امروز صحبت کردم، ایشان از من خواستند که سلامشان را به همه مردم خوب وردشت و سمیرم و هنرمندان و فعالان و صناع دستی برسانم و دستورات ویژه‌ای را هم در مورد بیمه هنرمندان صنایع‌دستی دادند. ان‌شاءالله تلاش می‌کنیم که با کمک و پشتیبانی مجلس محترم بتوانیم بیمه هنرمندان را زودتر حل کنیم و این کمترین کاری است که ما در مقابل این‌همه عظمت و این‌همه خدمت باید انجام دهیم.»

و سپس من از معاون صنایع‌دستی و هنرهای سنتی کشور می‌پرسم که چرا وردشت برای حضور وزیر انتخاب شد و او توضیح می‌دهد: «ما باید یک اعلام حضوری داشته باشیم برای میراث ناملموسی که سینه‌به‌سینه طی می‌شود و حاصل دانش، سلیقه و هنر تاریخیِ ما است. ما در قلب منطقه وردشت بافته‌های داری را در روز جهانی صنایع‌دستی انتخاب کردیم، به این خاطر که بگوییم هویت و معیشتِ ما باهم پیوند دارد و صنایع‌دستی فقط یک چیز تزئینی و فانتزی نیست، بلکه صنایع‌دستی متعلق به متن زندگی است و نمود و نمادش بیشتر در همین منطقۀ وردشت است. ما روستای مهرگرد را به‌عنوان شهر ملی گلیم ثبت کردیم، ولی پرونده منطقه وردشت را به‌عنوان شهر بافت‌های عشایر به شورای جهانی معرفی می‌کنیم.»

محمدی بیان می‌کند: «ما در منطقه‌ای زندگی می‌کنیم که دام‌های زیادی داریم و پشم در همین منطقه تولید می‌شود، ولی فرآوری محصول نهایی نداریم یعنی جایی که ریسندگی صورت بگیرد و پشم را در منطقه سمیرم و در وردشت به نازل‌ترین قیمت به تولیدکننده برساند و در حال حاضر مواد اولیه از شهرستان‌های دیگر و با قیمت چند برابر می‌رسد و همین باعث افزایش قیمت تولیدات شده است؛ پس ایجاد یک مرکز متمرکز ریسندگی برای کل منطقه وردشت لازم است.»

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

یکی از زنان هنرمند به وزیر می‌گوید: «برای اولین‌بار ۴ بافت را در یک بافت استفاده کردم و در یک چارچوب آوردم.» و وزیر آفرین می‌گوید و جلوتر می رود. کودکی برای او به زبان ترکیِ قشقایی شعری می‌خوانَد و وزیر دستی به سرش می‌کشد و تشکر می‌کند.

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

او سپس این‌طور بیان می‌کند: «اینجا سمیرم است، منطقه وردشت که مربوط به ایل بزرگ و حماسه‌آفرین عشایر قشقایی است. این صحنه‌هایی که امروز در این رویداد خلق شد در کمتر جایی دیده می‌شود، شما در کمترین جایی این‌همه زیبایی، هنر، زندگی، صفا و معنویت را یک‌جا می‌بینید. این رویدادِ فوق‌العاده، رویداد بزرگ و کم‌نظیری است. توفیقی برای من است که خدمت آقای سلیمی نماینده این حوزه و آقای دشتی رئیس فراکسیون گردشگری مجلس باشم که کارهای ارزشمندی را انجام دادند. امروز خدمت هنرمندان و فعالان صنایع‌دستی در حوزه بافته‌های داری رسیدیم. واقعاً کلکسیونی از تنوع زیبایی‌های صنایع‌دستی در حوزه صنایع بافته‌های داری است.»

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

در یکی از سیاه‌چادرها میوه‌های خشک به‌صورت زیبا بسته‌بندی‌شده‌اند و وزیر این زیبایی را تحسین می‌کند؛ اما رئیس بسیج سازندگی به وزیر می‌گوید: «مشکل ما کد بهداشتی است که برای صنایع تبدیلی خیلی مشکل است.» سپس یک نفرِ دیگر در این سیاه‌چادر دست‌نوشته‌ای را به وزیر می‌دهد و می‌گوید «مشکلات ما آقای وزیر در این خصوص مکتوب خدمت شما باشد.» و وزیر می‌گیرد و مسیر را ادامه می‌دهد. من از صاحب این میوه‌های می‌خواهم این مشکلات را توضیح دهد و چنین می‌گوید: «۱۰ سال است که سردار نقدی، شهرستان سمیرم را به کشور به‌عنوان قطب تولید سرکه سیب معرفی کرد و قرار شد ما مشابه شهرستان کاشان در موضوع گلاب به‌صورت کشوری مطرح شویم؛ اما مشکل ما این است که در حوزه صنایع تبدیلی و کارگاه‌های خانگی، معاونت غذا و دارو به ما کد بهداشتی نمی‌دهد و می‌گویند فضای سما باید ۲۰۰ تا ۴۰۰ متر باشد، اما در کدام روستا چنین فضایی وجود دارد؟! درحالی‌که علمِ امروز دستگاه‌ها را کوچک‌تر کرده و می‌توانیم از آن‌ها در کارگاه‌های خانگی استفاده کرده و مجوز بگیریم و صنایع تبدیلی در کارگاه‌ها رونق پیدا کند. کشاورزِ ما ۶ ماه تولیدِ سیب دارد ۶ ماه دوم بیکار است و می‌تواند سیب درجه‌دو و سه خود را سرکه سیب، رب سیب یا ۱۷ نوع محصول دیگر تبدیل کرده و به بازار ارائه کند.»

و وزیر بعد از صحبت آقا گودرز پاسخ داد: «ماشاالله» و به سمت هنرمند بعدی رفت که مشغول گبه‌بافی بود. قمرالملوک سترگ قشقایی، هنرمند پیشکسوت گلیم‌بافی که وزیر را همراهی می‌کند و گاهی در مورد داربافت‌ها توضیحاتی را به وزیر ارائه می‌کرد در مورد این هنر به وزیر توضح می‌دهد: «بهترین گبه مربوط به طایفه اینانلو است که در نمایشگاه‌های تهران بسیار فروش دارد. من یک‌دانه‌اش را خریدم و در تهران هزارتا مشتری آمد در غرفه‌ام.»

ضرغامی بیان کرد: «امروز همه دنیا احساس می‌کنند که یک تمدن، یک هنر و یک ظرفیت عظیم انسانی در منطقه عشایری وردشت دیده می‌شود و همه این ۵۳ روستا هنرمند هستند؛ از این کوچولوها تا جوانان و بزرگان همه می‌بافند و نسل به نسل این هنر را یاد رفتند و تولید می‌کنند و آن را زنده نگه داشتند. من این هنر ارزشمند را به همه شما مردم وردشت و سمیرم و به مردم کشور تبریک می‌گویم که این هویت ملی که نشان‌دهنده فرهنگ ما و نشان‌دهنده همه خوبی‌ها و فضیلت‌های ما است ادامه داده‌اید.»

ساعت ۸ و ۴۰ دقیقه صبح است که هواپیمای حامل عزت‌الله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری به اصفهان نشست و سپس او و هیئت‌همراه به سمت سمیرم و منطقه وردشت، میراث‌دار بافته‌های عشایر ایل قشقایی حرکت کردند.

جلوتر، بانویی این‌طور سخن می‌گوید: «به چادر و غرفه استاد محمد بهمن بیگی خوش‌آمدید. قدم بر سرمه چشمان ما نهادید.» و وزیر تشکر می‌کند و درباره بهمن بیگی سؤال می‌کند و پاسخ می‌گیرد که: بنیان‌گذار آموزش عشایر سیّار ایران و برنده جایزه یونسکو است و عشایر به او مدیون‌اند» ضرغامی سپس بیان می‌کند: «الآن از دنیا رفته؟» و می‌شنود: «بله» و دوباره می‌پرسد: «مزارش کجاست؟» و پاسخ می‌گیرد که «شیراز.» 

به وزیر نگاه می‌کنم، یکی از عشایر با او در حال گرفتن عکس سلفی است و حالا دوباره دیدن بافته‌های داری عشایر قشقایی را ادامه می‌دهد. یکی از بانوان هنرمند عشایر به او می‌گوید: «من قبلاً  گلیم و جاجیم زیاد می‌بافتم، ولی الآن دیسک کمر و آرتروز گرفتم، خواهش می‌کنم این‌ها را با چشم دل نگاه کنید. این نقش‌ها و رنگ‌ها مثل فرمول ریاضی است که هر مبحثی یک فرمول جداگانه دارد. این هنرمندان از هیچ‌گونه مزایایی برخودار نیستند نه ازنظر تأمین دارو نه بیمه عمر نه امرار معاش، اما با این وجود همه بانوانش هنرمندند و البته در عین حال از همه لحاظ محروم‌اند.»

دراین‌بین یکی از بانوان هنرمند ایل قشقایی پرسید: «آن‌هایی که سنشان از ۵۰ سال به بالاست بیمه می‌شوند؟»

و وزیر پاسخ داد: «چرا نشوند؟! مگر ۵۰ سن است! من الآن ۶۵ سال دارم، ولی فکر می‌کنم همین امروز به دنیا آمدم.»

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

او با اشاره به مهم‌ترین خواسته‌های هنرمندان عشایر این منطقه، ادامه می‌دهد: «پیشنهاد طرح خانه صنایع‌دستی برای توسعه و ترویج صنایع‌دستی در ورودی وردشت را ارائه کردیم که زمین‌های آن برای ساخت خانه صنایع‌دستی از بنیاد مسکن گرفته‌شده تا طرح‌های آموزشی، احیا، بازار فروش، سیستم رنگرزی و اصلاح رنگ صورت گیرد؛ چراکه مهم‌ترین عاملی که می‌تواند فروش منطقه را بالا ببرد و تولید را به نتیجه عالی می‌رساند بازار فروش است که برای ایجاد بازار فروش خوب، ما به محصولی نیاز داریم که اصالتِ رنگ و طرح و نقش و کیفیت را داشته باشد و درنهایت قیمت آن پایین باشد.»

وزیر میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری با تأکید بر اینکه شما هویت فرهنگی ما و همه سرمایه ما هستید، بیان کرد: چ«ند تا مشکل جدی داریم که یکی از آن‌ها مسئله بیمه است؛ البته ما الآن به دنبال این هستیم که به یاری خدا صادرات را رونق دهیم و مسائل آن را حل کنیم. بازار فروش و صادرات دو تا از کارهای مهم ما است که در حال آن‌ها هستیم و وقتی این موضوع حل شود تولید صنایع‌دستی مقرون‌به‌صرفه خواهد بود که نه‌تنها بیمه بلکه بسیاری از مشوق‌های دیگر هم انجام خواهد شد و عده بیشتری در این حوزه فعالیت خواهند کرد؛ ولی تا آن موقع باید کمک کنیم تا بیمه یک‌طرفه را حل کنیم که طرح آن را به دولت داده‌ایم و آقای رئیس‌جمهور هم تأیید به اجرای آن داشتند. یک مقدار گرفتار اعتبارات دولت شدیم و بالاخره مشکلات گوشت و مرغ و روغن اولویت پیداکرده ولی ما دستور رئیس‌جمهور را انشا الله عمل می‌کنیم، مسئله بیمه یک‌طرفه را هم حتماً حل می‌کنیم.»

در همه قسمت‌های چاپار، بانوان در حال بافتن بافته‌های داری هستند و سیاه‌چادرها نیز برپاشده‌اند. دو بانو داری را روی زمین قرار داده‌اند و با پشم بز چادرشب می‌بافند و وزیر به آن‌ها خسته نباشید می‌گوید. در کنار آن‌ها نیز بانویی گلیم سوزنی می‌دوزد و توضیح می‌دهد که :«می‌توانیم حداقل ۱۵۰ رنگ در ‌آن استفاده کنیم و رنگ‌هایمان گیاهی و طرح‌هایمان ذهنی‌بافی و نقوش هندسِی برگرفته از زندگی عشایری است.» و وزیر می‌گوید: «عجب!» بانویی یکی با پشم مرینوس رِندِ سوزنی می‌بافد و برای وزیر توضیح مختصری می‌دهد و وزیر می‌گوید «ترکیب رنگ‌هاتون خیلی خوبه، خیلی ممنون.»

بانوان هنرمند عشایر که در چاپار جمع شده‌اند بسیار زیادند، اما وزیر میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری کشور یکی یکی در کنار همه هنرمندان عشایری که دست بافته‌های خود را ارائه کرده‌اند حضور یافته و تشکر می‌کند؛ حتی کودکان نیز دارهای کوچکی در مقابل خود دارند و بافته‌های خود را نمایش می‌دهند؛ تا اینکه در انتها از مریم محمدی، کارشناس صنایع‌دستی شهرستان سمیرم و استان اصفهان می‌خواهد تا همه هنرمندان عشایر ایل قشقایی در این مکان را جمع کند تا چند کلامی برای همگی آن‌ها صحبت کند و به تصویربردار تأکید می‌کند موقع گرفتن تصویر، روی بانوان و آقایان عشایر که اتفاقاً با لباس‌های محلی حضور دارند، تمرکز کند.

او با اشاره به اهمیت عرضه و فروش، اضافه کرد: «در هر شهری به دنبال ایجاد بازارچه‌های صنایع‌دستی هستیم. من دو مورد از این‌ها را در استان آذربایجان شرقی و زنجان در سفر ریاست محترم جمهور در ۲ روز گذشته از نزدیک بازدید کردم که ان‌شاالله سبزه‌میدان زنجان که یک منطقه بسیار وسیعی است یک نقش‌جهان و میدان امام دوم خواهد شد و فقط به صنایع‌دستی اختصاص خواهد داشت و همه استان‌ها در آنجا غرفه خواهند داشت ازجمله عزیزانی که امروز اینجا تلاش می‌کنند؛ تا از همه دنیا در آن مرکزیت بیایند و از نزدیک شاهد این تولیدات ارزشمند باشند و ازآنجا زمینه‌های فروش فراهم شود. از سوی دیگر در بسیاری از شهرها در ورودی شهرها ساختمان‌های بسیار خوبی برای صنایع‌دستی در حال ایجاد است ازجمله پروژه‌ای در ورودی شهر تبریز که روزهای آخر آن است و در هفته دولت افتتاح خواهد شد و مجموعه بسیار ارزشمندی است که به‌عنوان مجموعه تولید، نمایشگاه و فروشگاه تبدیل خواهد شد و مطمئناً یکی از محل‌های قرق مردم و یکی از بهترین مناطق گردشگری خواهد شد.»

در سویی دیگر مریم جلالی دهکردی، معاون صنایع‌دستی و هنرهای سنتی کشور با تعدادی از هنرمندان عشایر درباره توسعه صنایع‌دستی در اقامتگاه‌های بومگردی صحبت می‌کند: «خارجی‌ها دوست دارند که این کارگاه‌ها را ببینند برای همین با آقای مهندس ضرغامی صحبت کردیم که ان‌شاءالله این هم انجام شود. ما با بومگردی‌ها توافقی داریم که آن‌ها موظف شدند در بومگردیِ خودشان صنایع‌دستی منطقه خود را هم آموزش، هم نمایش و هم فروش را ارائه کند، یعنی هر بومگردی باید نمایشگاه، آموزشگاه و فروشگاه صنایع‌دستی هم باشد که به توسعه بومگردی و  به صنایع‌دستی کمک می‌کند.»

هنرمند بعدی خودش  را معرفی می‌کند و از وارونه‌ بافی به وزیر توصیح می‌دهد و پاسخ وزیر چنین است: «چقدر زیبا، چقدر باسلیقه. دستتون درد نکنه، خیلی ممنون، ان‌شاءالله سلامت باشید.»

در ادامه این بازدید، محمدرضا دشتی اردکانی، رئیس فراکسیون گردشگری، میراث فرهنگی و زیارت و صنایع‌دستی مجلس شورای اسلامی درباره مهم‌ترین اولویت‌های مجلس برای بهبود شرایط هنرمندان صنایع‌دستی به ایسنا گفت: «مهم‌ترین مسئله در این زنجیره، تهیه مواد اولیه است که باهمراهی وزارت میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری کشور و با دیدی که آقای مهندس ضرغامی دارد و واقعاً همیشه کمک کرده‌اند باید این مشکل را حل کنیم؛ دومین مورد هم بحث صادرات است یعنی تولیدات هنری و صنایع‌دستی به دست دلال نیفتد و خودِ بافنده‌ها و هنرمندان در هر زمینه‌ای که صنایع‌دستی تولید می‌کند ما باید آن را به‌طور مستقیم به بازار کار ارائه کنیم، یکی هم بحث بیمه است که ان‌شاءالله این ۳ مورد که از مسائل اساسی است را سعی می‌کنیم با کمک وزارت میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری و با کمک مجلس انجام دهیم.»

ایسنا/اصفهان اینجا سمیرم است، منطقه وردشت که مربوط به ایل بزرگ و حماسه‌آفرین عشایر قشقایی است . امروز خدمت هنرمندان و فعالان صنایع‌دستی در حوزه بافته‌های داری در وردشت رسیدم که واقعاً کلکسیونی از تنوع زیبایی‌های صنایع‌دستی در حوزه صنایع بافته‌های داری را دیدم و ما در کمترین جایی این‌همه زیبایی، هنر، زندگی، صفا و معنویت را یک‌جا می‌بینید.

او در پایان گفت: «به‌افتخار خودتان.»

او افزود: «اینجا ۳ نسل کار می‌کنند؛ کوچولوها با دارهای کوچک و تا ۲ نسل بالاتر که سینه‌به‌سینه این هنرهای ارزشمند را به نسل‌های بعد منتقل کردند. این رویداد، رویداد بزرگی است. من امروز در روز جهانی صنایع‌دستی و از نزدیک، آخرین مسائل و مشکلات آن‌ها را بررسی کردم. ظرفیت هنری صنایع‌دستی آن‌ها فوق‌العاده است. ایران عروس صنایع‌دستیِ دنیا است و اصفهان و سمیرم جایگاه ویژه‌ای در این حوزه دارند. من تشکر می‌کنم از حمایت‌های مجلس که نقش مهمی در پیگیری مسائل مربوط به صنایع‌دستی دارند. انشاالله با کمک مجلس بتوانیم چند تا از مهم‌ترین مسائل صنایع‌دستی را حل کنیم که شاید مهم‌ترین آن‌ها بیمه این عزیزان است. انشاالله وقتی تولید رونق بگیرد و اقدامات خوبی را به لحاظ زیرساختی انجام دادیم خودبه‌خود مسئله بیمه هم حل می‌شود، ولی فعلاً تا آن موقع لازم است که بیمه یک‌طرفه برای این عزیزان حل شود که الآن هنرهای خود را در سیاه‌چادرها ارائه کرده‌اند.»

یکی با صدای بلند می‌گوید: «فاصله بدید کارها را ببینند، حیفه این‌همه زحمت کشیدند» و دیگری وزیر را به سیاه‌چادر دعوت می‌کند و پاسخ وزیر چنین است که «من اگر وقت داشتم می‌آمدم یه چایی هم می‌خوردم. وقت نیست، اما درباره کارتون توضیح بدید.» این هنرمند قشقایی پاسخ می‌دهد: «پشم دست‌ریس تیره اینانلو و جهانبازلو» و بعد نوبت وزیر بود که بگوید: یکی از یکی قشنگ‌تر. این‌قدر از تیره شما تعریف می‌کردند یک‌چیزی بود دیگه»، اما دیگری چنین گفت: «اینانلوها خیلی مشکل‌دارند» و این بار من از او پرسیدم که چه مشکلی؟ و پاسخ داد: «بیمه و پشتوانه‌ای ندارند تا بیشتر تولید کنند.»

حالا نوبت یکی از آقایان است که با معاون صنایع‌دستی و هنرهای سنتی گفت‌وگو کند. او می‌گوید: «خانم دهکردی ما شنیدیم که شما می‌خواهید به منطقه وردشت بیایید و برای همین از مرز اصفهان و چهارمحال به اینجا اومدیم تا شما را ببینیم. ما بختیاری هستیم مرزنشین استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری، یعنی روستای امام قیس و مانده‌ایم بی‌کس، نه از این‌طرف پناهگاه داریم و نه از اون‌طرف و به خاطر همین عشایر خسته شدند.»

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

جلالی پاسخ می‌دهد: «شماره‌تان را بدهید تا من حتماً این موضوع را با اداره کل عشایر استان چهارمحال و بختیاری درمیان بگذارم.»

عزت‌الله ضرغامی سپس یک‌بار دیگر در جمع هنرمندان حضور یافت و این بار بر روی یکی از بافته‌های داری نشست و درحالی‌که این بار صدای او از میکروفن‌های تعبیه‌شده پخش می‌شد، گفت: «این‌همه رنگ و هویت به سمیرم مربوط می‌شود که مجموعه‌ای از هنرهای ارزشمند صنایع‌دستی در حوزه‌های بافته‌های داری را در خود جای‌داده است. امروز این رویداد عظیم و زیبا شکل‌گرفته که نشان‌دهنده هویت ملی ما است و پرونده صنایع‌دستیِ این منطقه به‌عنوان ثبت جهانی تکمیل خواهد شد، منطقه‌ای با ۱۱ رشته بافته‌های داریِ متعلق به عشایر ایل قشقاییِ این منطقه است که شامل ۷ طایفه بوده و به لحاظ تنوع، طراحی، رنگ و انواع بخش‌های هنری فوق‌العاده است که نمونه‌اش در دنیا وجود ندارد.»

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

او ادامه داد: ما به دنبال این هستیم که ان‌شاءالله در آینده نزدیک در شورای جهانی صنایع‌دستی این منطقه و این ۱۱ رشته ارزشمندی که به لحاظ تکنیک، تنوع، نوع بافت، رنگ و طرح واقعاً یک کار فوق‌العاده‌ای در حوزه هنر و صنایع‌دستی است را به ثبت جهانی برسانیم. امروز رئیس شورای جهانی صنایع‌دستی مهمان ما در اصفهان است در روز جهانی صنایع‌دستی این پرونده ان‌‍شاءالله کامل می‌شود و درواقع وقتی‌که ثبت جهانی شد یعنی دیگر صرفاً متعلق به این منطقه و ایران نیست بلکه متعلق به همه دنیا است.»

و صدای موسیقی عشایری وزیر را بدرقه می‌کند…

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

روایتی از سفر آقای وزیر به مهرگرد

جلوتر، یکی از مردان عشایر قشقایی اسبی را آماده کرده تا وزیر بر آن سوار شود، چند ثانیه‌ای وزیر سوار بر اسب دره‌شوری از مردم تشکر می‌کند. در طول مسیر صدای موسیقی عشایر قشقایی شنیده می‌شود. بانوانی در حال رنگ کردن پشم‌های ریسیده شده درون پوست پیاز هستند و سویی هم رنگرزی با روناس و همچنین با جاشیر در حال انجام است، و قسمتی دیگر، بانوان در حال ریسیدن پشم. وزیر به آن‌ها می‌رسد و سلام می‌گوید و پاسخ می‌شنود. در سمتی دیگر بانوان نان یوخه می‌پزند و بزقرمه نیز در دیگی در حال آماده شدن است. یکی می‌گوید: «این‌طرف هم بیایید آقای وزیر» و وزیر پاسخ می‌دهد که «چشم میام، چشم»